نویسنده : علامه مصباح یزدی



 

انسان در نظام اخلاقی اسلام

نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر نوعی جهان بینی است که وجود خداوند را مبدأ و آفریننده موجودات، و انسان را موجودی وابسته و نیازمند به او معرفی می کند. انسان در این بینش، نیازمندِ محض است.
یَا ایُّهَا النَّاسُ انتُمُ الْفُقَرَاء إِلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛ (3) ای مردم شما نیازمندان به خدا هستید و فقط خداوند بی نیاز و ستوده است.
طبیعی است این نظام برای آنکه سیرش مبتنی بر حقایق و هماهنگ با واقعیت ها و برکنار از اوهام و تخیلات باشد، ناگزیر است رابطه عبودیت و ربوبیت را مورد توجه قرار دهد و بر اساس این اصل برنامه ریزی کند.
البته باید توجه داشت آن چه درباره وابستگی و نیازمندی انسان به خدا گفته شد، ویژه انسان نیست؛ بلکه تمام موجودات بی استثنا و به تمام معنا به خداوند نیازمندند؛ ولی از آن جا که ما درباره نظام اخلاقی بحث می کنیم، صرفاً از وابستگی انسان یاد کردیم.
با توجه به این وابستگی عمومی به این نتیجه روشن دست می یابیم که هرگاه انسان در اشیا تصرف می کند و از آن ها بهره می برد، باید بداند که در ملک خداوند تصرف کرده است. البته ما منکر این نیستیم که انسان به یک لحاظ و در یک مرتبه در ملک خود تصرف می کند؛ حال یا در ملک تکوینیِ خود، مثل اعضای بدنش یا در ملک تشریعی و اعتباری خویش مانند اشیای خارجی که بر اساس قرار و قانون، ملک او شمرده می شوند؛ ولی از این حقیقت نباید غافل شد که همه این ها نهایتاً و در یک مرحله عالی تر مربوط به خداوند بوده و مالک حقیقی همه اشیا اوست.
انسان با فروتنی کامل و بدون هیچ گونه اعتراضی باید در برابر اوامر و نواهی خداوند تسلیم محض باشد؛ زیرا اعتقاد به ربوبیت تکوینی و تشریعیِ خداوند چنین اقتضایی دارد که انسان در مقام عمل، گوش به فرمان او و مراقب باشد تا چه کاری از وی می خواهد و چه کاری را منع می کند.

اساس ارزش اخلاقی در اسلام

این پرسش که «منشأ ارزش اخلاقی از دیدگاه مکتب اسلام چیست؟» بسیار مهم است و ما در این بخش به پاسخ آن می پردازیم.

نقش انگیزه در کار اخلاقی

در اخلاق اسلام انگیز و نیّت، معیار و اساس ارزشمندیِ کارهای اخلاقی است. می توان گفت از ویژگی های نظام اخلاقی اسلام این است که نیّت را اساس ارزش اخلاقی و منشأ خوبی ها و بدی ها معرفی می کند.
از آن جا که منظور از نیّت در این بحث همان انگیزه کار است، اصولاً هیچ کار اختیاری بدون نیّت و انگیزه انجام نمی گیرد و هر کار که از سرِ اختیار صورت گرفت، انگیزه ای برای آن در نهاد فاعل آن وجود دارد که سبب می شود او آن را ترک نکند یا به جای آن، کار دیگری انجام ندهد.
اکنون این پرسش طرح می شود که آیا کار اخلاقی که به خودی خود، شایسته است و حُسن فعلی دارد، علاوه بر حسن فعلی باید حسن فاعلی هم داشته باشد یا این که حسن فاعلی لازم نیست، بلکه با هر نیّت و انگیزه ای که انجام گرفت، دارای ارزش اخلاقی خواهد بود؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که از نظر اسلام، برای این که کاری ارزش اخلاقی پیدا کند، حسن فعلی به تنهایی کافی نیست؛ بلکه همراه آن، حسن فاعلی نیز لازم خواهد بود؛ زیرا آثار کارهای اخلاقی – یعنی کمال و سعادت انسان – بر حسن فاعلی و داشتن نیّت صحیح مترتب می شود.

تنوّع انگیزه های فاعل

از آن جا که انسان در کارهایش می توان انگیزه های گوناگونی داشته باشد، اکنون جای طرح و بررسی این مسئله است که کدام یک ازانگیزه های انسان به کار او رنگ اخلاقی می زند و چه نیّتی موجب ارزش اخلاقی می شود؟

نیّت از دیدگاه اسلام

از دیدگاه اسلام، کار اخلاقی و ارزشمند، کاری است که صرفاً برای تحصیل رضای خداوند انجام گیرد. رضای خداوند مراتبی دارد و انسان ها به صور گوناگون در جست و جوی رضای خدا هستند؛ یعنی این خواسته در ایشان شکل های مختلفی دارد. گاه رضای خداوند به این لحاظ که منشأ پاداش اخروی یا به این لحاظ که منشأ نجات از عذاب می شود، مورد توجه انسان است و انگیزه انجام دادن کارهایی به دست او خواهد شد؛ ولی گاهی هیچ یک از پاداش یا کیفر، مورد توجه وی نیست و انگیزه اش در انجام دادن کار، صرفاً کسب خشنودی خداوند خواهد بود که این حقیقت، برای او مطلوبیتی ذاتی دارد. چنین حقیقتی است که در اولیای خداوند تحقق می یابد و انگیزه کارها و عبادت های آنان است.
از دیدگاه اسلام، حد نصاب ارزش اخلاقیِ کار آن است که برای رضای خداوند صورت پذیرد. به عبارت دیگر، مقوّم ارزش اخلاقیِ کار این است که به منظور تحصیل خشنودی خداوند انجام گیرد.
در قرآن آیاتی هست که تقریباً به طور مطلق، رضای خداوند را مقوّم ارزش اخلاقی کارها معرفی می کند و در مقابلش، انگیزه های نامتناسب یا مخالف با رضای خدا را باعث سقوط فعل از ارزش اخلاقی و ضد ارزش اخلاقی می داند.
برخی آیات، با تعابیر گوناگون دلالت دارند بر این که نیّت های پلید و انگیزه های نفسانی سبب سقوط انسان می شوند؛ نظیر:
-وَ إِن تُبْدُوا مَا فِی انفُسِکُمْ اوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللهُ؛ (4) و اگراظهار کنید آن چه را در دل دارید یا پنهانش سازید، خداوند شما را به آن مؤاخذه می کند.
-لا یُؤَاخِذُکُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فِیَ ایْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ؛ (5) خدا شما را به سوگندهای لغوتان بازخواست نمی کند، ولی شما را به آن چه دل هایتان فراهم آورده است، بازخواست می کند.
در مقابلِ افراد ریاکار، خداوند درباره مؤمنان می فرماید:
وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضاتِ اللهِ وَ تَثْبِیتاً مِّنْ أنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ اُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَأِنِ لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ (6) و حکایت آن کسان که اموال خود را در جست و جوی خشنودی خداوند و استوار کردن دل های خویش انفاق کنند، مانند باغی است بر تپه ای بلند که رگباری تند بر آن ببارد، پس ثمراتش را دوچندان آورد و یا نمباری ملایم، و خداوند به آن چه انجام دهید بیناست.
بنابراین، ملاک ارزش گذاری کار، انگیزه است.

رابطه تکوینی نیت

تأثیری که نیّتِ انسان روی کار، و کار از رهگذر نیّت در تکامل نفس و رسیدن انسان به سعادت ابدی دارد، تأثیر حقیقی و تکوینی است، نه قراردادی. عمل بدون نیّت در حقیقت به کالبد مرده می ماند که ارتباطی با دل و روح فاعل نمی یابد و نتیجه ای نمی بخشد. رابطه اعمالی که در خارج انجام می دهیم با کمال نفس، به وسیله نیّت و انگیزه برقرار می شود. بنابراین، اگر در عملی نیّت نباشد یا نیّت صحیحی نباشد، آن عمل سبب کمال نفس نخواهد بود. از این رو، خداوند می فرماید:
وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلأنفُسِکُمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ اللهِ؛ (7) آن چه انفاق می کنید به نفع خود شماست، و جز برای طلبِ خشنودی خدا انفاق نکنید.
نیز می فرماید:
وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ امْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَ مَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِیناً فَسَاء قَرِیناً؛ (8) و کسانی که اموالشان را برای ریاکاری و خودنمایی انفاق کنند و به خداوند و روز قیامت ایمان نداشته باشند [شیطان با آنان قرین است] و کسی که شیطان قرین او باشد بد قرینی دارد.
این آیه درحقیقت، به صورت یک قیاس منطقی است؛ ولی به جای آنکه تطبیق کند و نتیجه را بفرماید، به ذکر کبرای کلی اکتفا نموده است که:
وَمَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِیناً فَسَاء قَرِیناً؛ (9) و کسی که شیطان قرین او باشد بد قرینی دارد.
آری، کسانی که به انگیزه ریا و خودنمایی و نه برای خداوند کاری می کنند، همدم شیطان اند. همچنین در قرآن می فرماید:
فَآتِ ذَا الْقُربَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللهِ وَ أوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ (10) حق خویشاوندان و نیازمند و در راه مانده را به ایشان بده، این برای کسانی که رضای خدا را می جوید بهتر است و آنان همان رستگاران اند.
دادن زکات در صورتی ارزش دارد که برای خدا باشد و راه فلاح انسان منحصر در این است که درانفاق، انگیزه اش خدا باشد. در آیه بعد می فرماید:
... وَمَا آتَیْتُم مِّن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللهِ فَاُوْلَئِکَ هُمُ الْمُضْعُفُونَ؛ (11) و آن چه زکات داده اید [به انگیزه این که] رضای خدا را فراهم آورید، آنان [که چنین کرده اند] افزون یافتگان اند.
نیز می فرماید:
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبَّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَاسِیراً * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا تُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُوراً؛ (12) و غذا را با آنکه دوست دارند [و به آن نیازمند هستند] به مستمند و یتیم و اسیر دهند، [با این نیّت] که شما را فقط برای خرسند شدن خداوند اطعام می کنیم و از شما انتظار هیچ گونه پاداش و سپاسی نداریم.
ارزش این غذا دادن از آن جهت است که «لوجه الله» صورت می گیرد، نه برای گرفتن پاداش از طعام داده شدگان، و اگر هم پاداش می خواهند، از خدا می خواهند. در آیات دیگری می فرماید:
الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّی* وَمَا لأحدٍ عِندَهُ مِن نَّعْمَةٍ تُجْزَی * إلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رّبَّهِ الأعْلَی * وَلَسَوْفَ یَرْضَی؛ (13) کسی که مالش را به عنوان زکات انفاق می کند و برای هیچ کس پیش او نعمتی نیست تا این مال را در عوض آن انفاق کرده باشد، [پس انگیزه ای] جز کسب رضای پررودگارش [که از همه چیز] بالاتر است [ندارد] و در آینده نزدیک راضی می شود.
چنان چه کسی برای شما هدیه ای فرستاده باشد و شما نیز در مقابل هدیه ای برای او بفرستید، در صورتی که نیّت شما از این کار، خداوند باشد، ارزش اخلاقی دارد و مفید است؛ ولی اگر صرفاً برای این که خیر او ادامه یابد و بهره بیشتری ببرید، شما هم مقابله به مثل می کنید، این کار از ارزش اخلاقی بی بهره خواهد بود.
و درباره صبر می فرماید:
وَالَّذِینَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَاقَامُواْ الصَّلَاةَ وَانفَقُواْ مِمَّا رَزقْنَاهُمْ سِراَّ وَ عَلَانِیَةً؛ (14) و کسانی که به طلب رضای پروردگارشان شکیبایی کرده و نماز را به پا داشته و از آن چه روزیشان کرده ایم آشکار و نهان انفاق کرده اند.
ذکر این موارد کافی است برای آنکه این حقیقت را دریابیم که در فلسفه اخلاق اسلامی، اساسی ترین منشأ ارزش کار «نیّت» است. افزون بر قرآن، روایات نیز در این زمینه فراوان است. از آن جمله روایتی است که شیعه و سنی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که فرمود:
اِنَّما الأعْمالُ بِالنّیّاتِ وَلِکُلِّ امْرءِ ما نَوی؛ محققاً [ارزش] کارها به نیّت هاست و فقط برای انسان آن چه نیّت کرده است می ماند. (15)
روایات بسیاری هم به این مضمون وارد شده که ارزش کار هر کس به نیّت اوست. بنابراین، نیّتِ ارزش بخش، نیّتی است که با خدا ارتباط یابد.

پی نوشت ها :

3.فاطر (35)، 15. ر. ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 17، ص 32.
4.بقره (2)، 284. ر. ک: همان، ج 2، ص 464.
5.بقره (2)، 225. ر. ک: عبدالله شبر، تفسیر شبر، ج 1، ص 36، سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 233.
6.بقره (2)، 265.
7.بقره (2)، 272. ر. ک: ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، التبیان، ج 2، ص 353؛ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج 1، ص 148؛ محسن الفیض الکاشانی، الصافی، ج 1، ص 277.
8.نساء (4)، 38.
9.نساء (4)، 38.
10.روم (30)، 38.
11.روم (30)، 39.
12.انسان (76)، 8، 9. ر. ک: ابوالقاسم فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، ج 1، ص 527؛ عبد علی العروسی الحویزی، ثورالثقلین، ج 5، ص 469.
13.لیل (92)، 18 – 21.
14.رعد (13)، 22.
15.محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 212، ح 38.

منبع : کتاب انسان سازی در قرآن